برند سازی مشترک محسن چاووشی و شهرزاد

نویسنده: شیما عظیما

نفس کشیدن تو، قوطی دربسته از                 این که پروانم، مکدرم می کرد

شهرزاد یکی از موفقترین سریال های نمایش خانگی، یا می توان گفت موفقترین آنها بوده است. شهرزاد نشانی از گذشته ی نه چندان دور این سرزمین داشت، که های و هوی و قیل و قالش به مراتب از امروز کمتر بود و مردم برای آرامشی بیشتر هر دوشنبه یک ساعت خودشان را به روزهای دیگری می سپردند. هویت سازی سریال شهرزاد دست مریزاد داشت، همه اعضای تیم شهرزاد طوری چیده شده بودند که انگار کسی از دور، برنامه هویت سازی برای برند شهرزاد تدوین می کرد شهرزاد با فیلم نامه، شخصیت پردازی ها، بازیگریها و تمام عناصر فیلم، آدمیان را طوری به خود جذب کرد که دوشنبه ها را می شد دوشنبه های شهرزادی نام گذاشت.
شهرزاد قصه گوی ما به عنوان زنی مستقل، با کمالات، رنجیده و همواره محکم به آرشیو کاراکترهای مقتدر مغز ما راه یافت. کسی بود که دوستش داشتیم، زنی از اهالی دیروز اما به رنگ امروز شهرزاد برساخته‌ای متفاوت و تامل برانگیز از «زن ایرانی» بود تیپ تلویزیونی در ترکیب جالب و البته دو پاره از «زن ایرانی کلاسیک» و «زن ایرانی فمنیست» جلوه‌گر شده بود.
اوج این رفتارها در حضور و سخنرانی شهرزاد در انجمن فرهنگی زنان و پیگیری حقوق فمنیستی برای زنان به نمایش در آمد.
شهرزاد و تیتراژ مرغ آمین آن که با صدای پر قدرت علیرضا قربانی همراه بود در میانه راه به ناگه تغییر یافت. علیرضا قربانی که صدای مقتدرو طنین اندازش ر ا در تیتراژ مدار صفر درجه به خاطر داریم، صدایی که با قلم افشین یدالهی در هم آمیخت و معجزه ای را خلق کرد وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید.

وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید در شهرزادهم باردگر شعر طناز افشین یدالهی دست از جان کشیده، همنوای صدای پر قدرت علیرضا قربانی شد اما چرا موفقیتی در این راستا در شهرزاد حاصل نشد؟
آیا می توان این فرضیه را مطرح کرد که هویت برند علیرضا قربانی با هویت برند شهرزاد مطابقت نداشت؟
بعد از علیرضا قربانی کدام گزینه برای هویت بخشی یکپارچه به شهرزاد مناسب به نظر می رسید؟
سالار عقیلی؟ سینا سرلک، همایون شجریان و……
اما به یکباره انتخابی متفاوت و هوشمندانه صورت گرفت. حضور خواننده ای پاپ- راک خوان در شهرزاد که دور از انتظار بود. اما چاووشی انتخاب شد کسی که صدای نسل معترض خودش را به گوش می رساند کسی که راستش را بخواهید اصلا و ابدا به شهرزاد نمی آمد. حال و هوای دهه ۳۰ کجا؟ چاووشی پاپ راک خوان امروزی کجا؟
شهرزاد با آن استایل کلاسیک و فرهاد مصدق دوست و قباد و بزرگ آقا و عمارت دیوان سالار و محسن چاووشی؟
عچیب بود و ناشناخته حضور محسن چاووشی برای سریالی تاریخی ملودرام، چه می توانست بشود؟ نتیجه این برند سازی مشترک به کجا می رسید؟
یک امای کلان در این تردید وچود داشت:
اما، اگر محسن چاووشی را می شناختیم هیچ وقت برایمان غیر قابل باور نبود که چاووشی چقدر به سریال شهرزاد می آید و چه قدر درد شخصیت های حاضر در سریال را به زیبایی به آواز در می آورد.
در مصاحبه ای چاووشی بیان داشته که من درد دارم و دردمندم. دردهایم را می‌خوانم. چاووشی درد را به آواز در آورده است پس شکی نیست آنچه از دل است دلها را به منزل خود راه میدهد و جایگاهی پر قدرت برای خود در میان مردم می سازد, و همدم روز و شب و همراه آشنایی و جدایی آنان می شود.
چه در صدای چاووشی بود که باعث شد شهرزاد، شهرزاد بشود.
وقتی که ما انتظار دوشنبه های شهرزادی را می کشیدیم، در واقع در انتظار یک اثر تازه و یک کلیپ که بر سر در ورودی روزگار شهرزاد نقش می بست هم بودیم اگر این دوشنبه ها با یک اثر جدید از چاووشی همراه نمی شد آن شهرزاد دیگر شهرزاد نبود.

 

اگر فرها د و شهرزاد رو به همراه صدای چاووشی نمی دیدیم شهرزاد یک چیزی کم داشت یک تکه از هویت آن کم شده بود و پازل هویت شهرزاد کامل نمی شد.
صدای چاووشی صدای شهرزاد بود صدای کسی که می خواست زندگی کند، اما زندگی را از او دریغ کرده بودند
چاووشی و شهرزاد و ترانه علیدوستی یک وجه مشترک داشتند. و همین وجه مشترک باعث شد ه بود هویت هایی مشابه با هم داشته باشند تا یکدیگر را تکمیل و به نهایت برسانند.
وجه مشترک آنان را می توان دانش، جسارت، صراحت، وطن دوستی، ظالم ستیزی دانست.

هویت برند محسن چاووشی

محسن چاووشی با سنتوری شناخته شد، خواننده ای بدون مجوز با صدایی خاص و گیرا که می گفتند واقعی نیست و می گویند واقعی نیست اما چاووشی دلیل دیگری را برای کنسرت ندادن و عدم تعامل با مخاطبان بیان می کند او می گوید:
به نظرم مخاطبان دقیق و جدی نیستند چراکه نکات مفهومی پنهان در لایه‌های زیرین موسیقی را متوجه نمی‌شوند. به همین خاطر دوست ندارم کنسرت بدهم. متاسفانه همه می‌خواهند دیگران را شکل خودشان کنند و مثل خودشان باشند اما من نمی‌خواهم و مایلم خودم باشم. البته در گذشته اشتباهاتی داشتم و چند آهنگ چرند خوانده‌ام اما دیگر آن کارها را تکرار نمی‌کنم. انرژی‌ام را با کنسرت هدر نمی‌دهم و نگه داشته‌ام تا کارهای انجام‌نشده‌ام را تولید کنم.
مزیت رقابتی چاووشی شاید جنس صدایش باشد شاید اشعار انتخابی اش باشد شاید ارتباط یکسویه با مخاطب باشد اما مطمئنا چیزی که می توان آن را اختصاصی به محسن چاووشی اختصاص داد انزوایی شیرین است که نتیجه، دانستن، فهم و فراری بودن از دنیای تیره انسانهاست که باعث می شود چاووشی بیشتر از تعدادی از خوانندگان بیندیشد و بخواهد برای مردم بخواند آن چه را که مردم را آگاه تر می کند.

هویت برند محسن چاوشی

جوهره برند چاووشی: جسارت، صراحت، اعتراض

شخصیت برند چاووشی و شهرزاد بر اساس آرکتایپ های یونگ شخصیت عاصی است.

از ویژگیهای شخصیت های عاصی این است که آنها نیامده اند که دنیا را تفسیر کنند آنها آمده اتد که در دنیا تغییر ایجاد کنند و اگر این تغییر امکان پذیر نشود سرخورده می شوند.
شخصیت عاصی می خواهد جهان را به جای بهتری مبدل کند از نظر آنان دنیایی که خراب است را باید از نو ساخت
آزادی، از نظر آنان عنصری مهم و حیاتی است.
برندهایی با این شخصیت اگر در انزوا یا رو به زوال باشند به ناگاه به خود آمده و با یک دگرگونی فوق العاد به زندگیشان رنگ دیگری می بخشند آنها می توانند رهبرانی برای تغییر، رشد و نو آوری باشند (چیزی که کاملا در شخصیت شهرزاد و چاووشی مشخص است).
برندهایی با این آرکتایپ این ویژگیها را می توانید در ترانه های محسن چاووشی و در صفحه اینستاگرام و مصاحبه های او به روشنی ملاحظه کنید.
برای نمونه به ترانه اخیر محسن چاووشی که برای خرمشهر، شهری که در آن زاده شده می تواند اشاره کرد:
حسرت آزادی وبال بالم شد
بیدارا خوابیدن
بی دردا خوابیدن
ای قاضی این مردم چی می خوان؟
آزادی آزادی آزادی (وعده شخصیت برند عاصی)

 

هویت کلامی برند چاووشی

ترانه و ترانه چیزی است که از نظر چاووشی زمینه را برای بقا ی یک هنرمند فراهم می آورد چاووشی با ترانه سرایی که به گفته خودش رفیق گرمابه و گلستان اوست، حسین صفا فعالیت می کند دلیل این فعالیت را هم خوانی روح صفا با خودش می داند و می گوید او زبان من است.
راه دیگری که برای ماندن برگزیده هم نوایی با مولانا است. مولانا خوان باید باشی تا به سکوتت ادامه دهی و فقط زمانی اثری از خودت خلق کنی که شایسته شنیده شدن باشد.
او مراحل پرسنال برندینگ را نگذرانده اما می دانسته باید با کسی کار کند که زبانش، فهمش اندیشه ش کلماتش خیالاتش رویاهایش آمال و آرزوهایش از خودش دور نباشد.
هویت می سازیم که در نهایت مخاطب آن را در خود پذیرفته و بگوید این موزیک آشناست باید متعلق به چاووشی باشد، این ترانه از اون دست ترانه هایی است که به چاووشی می خورد. الانه که چاووشی این معضل اجتماعی رو داخل صفحش به اشتراک بذاره. نه چاووشی صداش مال خودشه، چاووشی غوغا کرده آهنگ جدیدشو شنیدی؟
این ها همه یک معنا دارد.
چاووشی بعد از شهرزاد با یک کو برندینگ عقلانی هم هویت واقعی خودش را به معرض دید گذاشت و هم به شهرزاد هویت بخشید.

مطابقت هویت و شخصیت برند چاووشی با صفحه اینستاگرامش هم شایسته بررسی است صفحه ای با یک میلیون فالوور، اما بدون ذره ای تعامل به هنگام ورود به صفحه اینستاگرام محسن چاووشی گویی پا به غار تنهایی اش گذاشته ای انگار می شنوی کسی فریادی دارد که برای آن فریاد رسی نیست.
دنج دنج، پر از تبریک ها و تسلیت ها، پر از انتقادها و تفکر ها، این گوشه دنج بی نهایت حرف برای گفتن دارد
محسن چاووشی کم گوی و گزیده گوی ماجرای موسیقی ماست.
رفیق من سنگ صبور غمهام
به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیشکی نمیفهمه چه حالی دارم
چه دنیایه رو به زوالی دارم
مجنونمو دل زده از لیلیا
خیلی دلم گرفته از خیلیا

شاید اگر بخواهیم هویت برند شهرزاد را شرج دهیم به شعری از سعادالصباح اکتفا کنیم کافی باشد.

من هم می‌توانستم
مثل تمام زنان
آینه‌بازی کنم
می‌توانستم قهوه‌ام را در گرمای تخت‌خوابم
جرعه‌جرعه بنوشم
و وراجی‌هایم را از پشت تلفن پی بگیرم
بی آنکه از روزها و ساعت‌ها
خبری داشته باشم
می توانستم آرایش کنم
سرمه بکشم
دل‌ربایی کنم
و زیر آفتاب برنزه شوم
و روی امواج مثل پری دریایی برقصم
می‌توانستم خود را به شکل فیروزه و یاقوت درآورم
و مثل ملکه‌ها بخرامم
می‌توانستم
کاری نکنم
چیزی نخوانم و ننویسم
و تنها با نورها و لباس‌ها و سفرها سرگرم باشم
می‌توانستم
شورش نکنم
خشمگین نشوم
با فاجعه ها مخالفت نکنم
و در برابر رنج‌ها فریاد نزنم
می‌توانستن اشک را ببلعم
سرکوب شدن را ببلعم
و مثل همه‌ی زندانی‌ها با زندان کنار بیایم
من می‌توانستم
سوالات تاریخ را نشنیده بگیرم
و از عذاب وجدان فرار کنم
من می‌توانستم
آه همه‌ی غمگینان را
فریاد همه‌ی سرکوب‌شدگان را
و انقلاب هزاران مرده را ندیده بگیرم
اما من به همه‌ی این قوانین زنانه خیانت کردم
و راه کلمات را برگزیدم

جوهره برند شهرزاد: حق طلبی، عدالت، صلابت

صدای برند شهرزاد: صدای محسن چاووشی

هویت بصری شهرزاد: مرغ آمین و لباس هایی که نشانگر سنت زدگی و مدرن بودن در دهه ۳۰ بودند.
چاووشی یا همان پروانه مکدر اسیر در قفس برای برندسازی مجدد به آخرین اتوبوسی که می شد، دخیل بست. آن اتوبوس چیزی جز سریال شهرزاد بود.
آن دو به رسم یادگار اثری را خلق کردند که مانا است و جای خالی آن در آینده ای نه چندان دور بسیار حس خواهد شد

سایر مقالات مرتبط با مدیریت برند:

هویت برند: مدلهای ساخت هویت برند

شخصیت برند: مدل های خلق و ارزیابی

برند شخصی: چگونه یک برند شخصی معتبر بسازیم؟

اندر حکایت وفاداری به برند

 

 

 

ممکن است به مطالب زیر علاقمند باشید:
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.